سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ببار ای ابرکم بر من ببار و تازه تر شو ....

متن زیر در تاریخ85/11/25، ساعت: 3:0 صبح نوشته شده است.

¤ تو بگو؟

تو بگو چگونه باور کنم ؟! از هر که پرسیدم ، گفت فراموشش کن . اما چگونه ؟ هیچکس نگفت . یکی گفت : دیگر بدو فکر نکن . اما چگونه به او فکر نکنم ، در حالی که هر لحظه یادش در خاطر من است . دیگری گفت : دیگر به او نگاهی نکن . اما چگونه نگاهش نکنم ، در حالی که نگاه تنها مسیر میان من و اوست . دیگری گفت : نگاهش را نادیده بگیر . اما چگونه نگاهش را نادیده بگیرم ، درحالی که نگاهش در هر آینه پیداست . تمام راه حلها را امتحان کردم ، اما نشد . هر روز خاطره اش تازه تر است از دیروز و هر روز ندرحالی که نگاهش در هر آینه پیداست . تمام راه حلها را امتحان کردم ، اما نشد . هر روز خاطره اش تازه تر است از دیروز و هر روز نگاهش همان نگاه دیروز است ، همان نگاه اول روز . چگونه می توانم فراموشش کنم در حالی که در تک تکِ ستاره های آسمان بر قطره ، قطره ی موجهای دریا و بر برگ برگِ سبزِ سرو نامش را نوشته ام . و از صدای چکاوک ، و از صدای بلبل ، و از سکوت قاصدک ، تنها صدای سلام او را می شناسم . در هر آینه ای ، و بر هر دیواری ، قابی از نگاهش نصب کرده ام . حال از خود تو می پرسم : چگونه

کاااش...


¤ نویسنده: یاسمینا

پیام های دیگران


¤ لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
شناسنامه

پارسی بلاگ
پست الکترونیک
 RSS 

کل بازدیدها: 55423

بازدید امروز : 4

بازدید دیروز : 0


درباره خودم

ببار ای ابرکم بر من ببار و تازه تر شو ....

لینک به وبلاگ

ببار ای ابرکم بر من ببار و تازه تر شو ....

فهرست موضوعی یادداشت ها

درد دل با دلربایم **مهدی**[3] . رد پای اشک هایم را بگیر[2] . اشکی از جنس غروب .



لینک دوستان

دختر نقاش
شهاب
نیما و تانی
مانی
آذین
چشمه و حیات
امیر
با سحر
ساقی و دوقلوهاش
ساقی وسیاوش
نسرین


موسیقی


وضیعت من در یاهو

یــــاهـو


اشتراک در خبرنامه