سلام - باران و قطرات باران تمثيل هاي زيبا اين زميناند. تنها چشم به راه زيبايي ها بودن خلاقيت نيست ، پس :
باران ساز باش.
آفتاب را صدا بزن و بر بادها فرمان بران.
يك شعر بعنوان هديه براي شما :
از ابرهاي ندانستن چكيدم ،
در آستانه ي دريا ،
در سطح آبي آب ،
از جامه ي (( خود )) بيرون آمدم ،
عريان شدم ،
تا باز خويش را ،
در آرزوي رسيدن به خويش ،
در قطره هاي بي شمار بريزم .
چه بازي پر شكوهي !
گفتم : (( دوستت دارم )) .
رنجيدي از اين كه ديدي
هنوز از تو دورم ،
كه ميگويم : (( دوستت دارم )) .
آنگاه كه محو تماشايت شدم ،
دانستم كه
نه عاشق هست ،
نه معشوق .
عشق ، هميشه تنهاست .
شاد و يگانه باشيد دوست مهربان